و من دوباره به دام تو ساده افتادم
در امتحان الهی پیاده افتادم
اسیر جاده شدم تا به انتها برسم.
به ده قدم نرسیده به سجده افتادم
برای اینکه در این زندگی فنا نشوم
به فکر تجزیه جنس ماده افتادم
به جای مدرسه راهی مکتب عشقم
زبان بندگی ات را نخوانده افتادم
هوای خاطره ات از سرم مگر می رفت؟
برای این که رود یاد باده افتادم
حکایت تو و من مثل زاغ و روباه است
و من دوباره به دام تو ساده افتادم.
درباره این سایت